۱۳۹۴ تیر ۲۰, شنبه

ایران- مقاومت- از پرویز خزایی بخوانید داستان ویلپنت را...

پرویز خزایی نماینده شورای ملی مقاومت ایران در کشورهای نوردیک
پرویز خزایی نماینده شورای ملی مقاومت ایران در کشورهای نوردیک
او مبارز و آزادیخواهی است که سالیان سال برای نیل به آزادی با مقاومت ایران طی طریق کرده و همرزم و همسنگر مسئول شورای ملی مقاومت آقای مسعود رجوی است که در تمام فراز و نشیبهای سالهای سخت مبارزه همیشه حی و حاضر در سنگر رزم بوده و با تمام قوا به حمایت از اهداف و آرمان شورا و خانم مریم رجوی برخاسته است . 
به آقای خزایی درود میفرستم بخصوص با این مقاله زیبا و بی نظیری که نوشته اند.
پرویز خزایی
پرویز خزایی
پرویز خزایی: راستش بعد از برگشتن از پاریس، و از اجتماع عظيم 23 خرداد مدتی در پستوهای ذهن خود پرسه میزدم و سعی میکردم که بدون احساساتی شدن، برای خودم این قضیه را تجزیه و تحلیل و توجیه کنم. دیر هم این نکته کوتاه را قلمی کردم تا از گرمی و نشاط و شور آن روز در پاریس فاصله بگیرم تا حتما عینی تر برخورد کنم.
باری فشرده نتیجه این در پستوهای ذهن پرسه زنی، چنین است که مختصر می خوانید:
چگونه میشود که  یک  گروه و دسته و سازمانی، که بینانگذارانش با چند کاپشن و مشتی اسناد جنایات خمینی در یک کشور غريب از قاره ای غریب تر كه هيچوقت در این وانفسای معامله و مماشات آنانرا یک هزارم رژیم ایران سوز، پذیرا نشده است، تنها و بیکس و زخمی و عزادار هزاران هزار شهيد به خون خفته،  بی خاک و زمین وبی چاهای نفت کشورش، محروم از خدمات اداری سیزده میلیون کارمند و کارکنان دولتش، در اوج معاملات صدها میلیاردی دلالان انترناسیونال سوداگران بی غیرتان ایستاده  درصف، چطور می تواند چنین کارزار وگردهمایی بغایت عظيمي را راه بیاندازد، آنهم در اوج نظم و ترتیب و برنامه ریزی بسیار ریزشده و دقیق- که تنها، درکلان جهان، در مسابقات جهانی و المپیک ها سراغ داریم-، با انبوه انسان ایرانی و خارجی بویژه چندین صد سیاستمدار و پارلمانتر و اعضای دولت های سایه، با ایده ها و شکل و شمایل ها و ایدئولوژی ها و فرهنگ و روش و سبک طریق زندگی ( مودوس ویواندی بقول لاتینی ها) بس و سخت و سخت متفاوت و گاهی متناقض.
مسعود و مریم رجوی
مسعود و مریم رجوی
باری دوسوم زندگی خود را در کشورهای اروپایی ودمکراسی ها زیستن و در بسیاری از گروه ها و مخزنهای فکری عضو بودن( ازجمله هواداری از جنبش ضد آپارتاید آفریقای جنوبی)، مرا به مقایسه ای کشید که هرکاری میکنم وابولفه (به ابولفضل بقول لرها) مو لای درزش نمیرود:
مریم رجوی
مریم رجوی
از گردهمایی های خود جوش  كه بدنبال حادثه های تاریخی، مانند مرگ ناگهانی پرنسس دیانا در تونل آلمای پاریس، داستان بخیابان ریختگان "من شارلی هستم"، بعد از آن خونریزی سبعانه ازجنس ولایت در ولایت بگروگان رفته خودمان، ویا حرکت خود جوش مردم شوک زده دانمارک بعد از پیاده شدن بخش دیگری از اسلام عزیزخمینی و بن لادن و ابوبکر بغدادی در کنیسه ای در کپنهاک، و دور ترها، به خیابان ریختن مردم صلح دوست نروژ بعد از کشته شدن یک پسر سیاه پوست توسط نوعی و ایدئولوژی دیگری از آن روی سکه ولایت مطلقه- بقایای ولایت مطلقه آدولف هیتلر-  كه بگذريم، حتي  در بهترین وتاریخی ترین مناسبت ها، که از ماه ها قبل همه اسباب مالی و انسانی و امنیتی و و ساز و کار آن در سیستم دولتها وملتهاي اروپایی آماده شده است، که مهمترین شان روز واقعا مقدس اول ماه مه است، هرسال بدون نظم و ترتیب ، گردهمایی های پر از اشکالات ناشی از سازماندهی ناکافی و بدون هماهنگی- هر سال مردم کمتر و کمتري را بخود جلب میکند و هر بار( در این سی و هشت سالی که من در اروپا زندگی کرده ام و به عین دیده ام)، در این گردهمایی ها هم شور و نشاط و هم کمیت و درجه اقبال کم تر می شود.
آیا می توان گفت که انگیزه ندارند، آزادی اجتماعات ندارند، بودجه ندارند، خاک و سرزمین خودشان را ندارند، سیستم عظیم وحجیم دولتی و ملی خود را ندارند، رسانه ندارند، وسایل بسیار منظم و راحت ترابری و ایاب و ذهاب ندارند؟ و يا از یک سیستم بغایت منظم و موثر امنیتی و انتظامی برخوردار نیستند؟ ادامه ....

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر