داشتم مطلبی را میخواندم که خیلی بهم چسبید و خوشم آمد حیفم آمد که در وبلاگم نزنم باید عاشق ایران و ایرانی بود تا برایش اینهمه قیمت داد و فدا کرد. باید خلق و مردم را دوست داشت تا بتوانی سختیهای مبارزه را به جان خرید و تا بی نهایت برای آسایش و خوشبختی آن جانفشانی کرد . آری تنها یک نام و یک نشان (#مسعود رجوی) است که این راه را پیموده و همه زندگیش را وقف آن کرده است و اینک هزاران هزار رهرو و رهپویی که بدنبال او روانند تا کاروان آزادی ایران را به مقصد برسانند.
آری ای #ایران ای زیباترین وطن تو را آزاد و آبادت میکنیم .
آن روز در ۳۰ دی ۵۷ که قدم از درگاه زندان به بیرون گذاشت راهپیمایی بزرگ را به مقصد آزادی حقیقی خلق آغاز کرد و در وجود هرکس که با او همراه شد عشقی را به خلق و آزادی نشاء کرد که در گذار زمان وعمر همچنان بکر و پرطراوت است.مسعود رجوی در جوانی زندانی رژیم شاه خائن |
شاید امروز، در نتیجة خیانت خمینی به انقلاب و امید و اعتماد مردم و به ناموس کلماتی مثل فداکاری، قیمت دادن، جانفشانی برای آزادی، برای برخی باعث بیرنگ شدن این کلمات شده باشد، اما ما و هرآنکس که شور آزادیخواهی دارد، خوشبخت است زیرا قادر شده در مسیر آزادی خلق، شادی پرشکوه ازخودگذشتگی را بچشد.
برای هر کس که دستی بر آتش داشته و دارد روشن است که در تلاطم و توفان و گردباد، شاخصها را گم نکردن، هدف را فراموش نکردن و بر اصول پای فشردن کاریست کارستان.
با هرکس که صحبت می کردم با شور و احساسی ستایش انگیز از آنروز و آن سخنان میگفت و من دیدم که آن صدا با نیرویی سرشار بر جان هرکس که سودای آزادی و رهایی دارد پرتو افشانده است.
آقای مسعود رجوی رهبر مقاومت ایران |
دادخواهی، مظلومیت، شجاعت و شور و ایمانی که در آن کلمات موج میزد به من میگفت این؛ کسی است که تو را به هدف میرساند؛ و این نقطة آغاز راهی ۳۵ ساله شد.
این براستی دشوار است که انسان تسلیم هیچ چیز نشود و همواره جرأت داشته باشد که بگوید چه چیز “خوب“ و چه چیز “بد“ است. آنچه دشمن را هم برمیآشوبد همین تسلیم ناپذیری است.
وقتی که میبیند او در میان طوفان هم، در آتش و حرکت است، پس هر چه دارد از تیر و تبر و تهمت، به میدان میآورد.....ادامه مطلب...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر