۱۳۹۴ مرداد ۱۶, جمعه

#تلویزیون العربیه: فصلی در جهنم ـ مصاحبه با خانواده رضائیهای شهید

تلویزیون العربیه مدتهاست که برنامه ای به نام (فصلی در جهنم) اختصاص داده است به افشای جنایات آنچه که در زندانهای شاه و شیخ گذشته است . بخصوص در دوران حاکمیت فاشیستی خمینی و #خامنه ای و جنایتهای بی حد و حصری که در حق فرزندان ایران زمین کردند و خونهایی که ریخته و میریزند و هر صبح و شام چوبه های دار این یزیدیان ملعون پر رونق بر پاست . باشد تا با افشای این جنایات مردم ایران به پا خاسته و طومار این رژیم منحوس را در هم بپیچند . 

مجاهدین خلق فاطمه و ابوالقاسم رضایی
مجاهدین خلق فاطمه و ابوالقاسم رضایی

فاطمه رضایی: وقتیکه خانواده ما به‌دلیل همراهی و حمایت از فرزندانش توی صحنه مبارزه وارد شد و خیلی هم با تمام قوا وارد شد، رژیم شاه خیلی از این مسأله عصبانی بود، و بعد از تقریباً سه سال که ما را تحمل کرد و نفهمید که چه کار می‌کنیم بعد که دیگه مبارزات خیلی گسترش پیدا کرد، خانواده‌ها و اوج گرفت، یک شب به خانه ما آمد و همه اعضای خانواده ما را از بچه کوچک و بزرگ و دوستان و فامیلهایی که آنجا بودند همه را به زندان برد، و بعد از آن هر کدام از ما محاکمه شدیم و محکوم شدیم از 15سال تا 6سال و مادرم که کمتر از همه ما گرفت 3سال که زندانی‌اش رو کشید و آزاد شد. 

ابوالقاسم رضایی: خانواده ما، یکی از خانواده‌هایی است که قربانی دو دیکتاتوری شاه و شیخ بوده، چهار تن از اعضای خانواده ما در دوران شاه به‌شهادت رسیدند و چهار تا از آنها نیز در دوران خمینی، برادر بزرگتر من احمد که اولین شهید سازمان مجاهدین خلق ایران است که در بهمن ماه سال 1350 شهید شد و به‌دنبال اون برادر کوچکتر احمد که البته یک‌سال از من بزرگتر بود، مهدی دستگیرشد و طی محاکمه‌ای محکوم به اعدام شد که تقریباً در فاصله کوتاهی اعدامش کردند، بعد برادر دیگرم رضا بود که این سال 50 دستگیر شده بود ولی موفق شد که طرح یک برنامه‌ای، یعنی یک برنامه‌ریزی مشخصی که تقریباً بقیه اعضای سازمان مجاهدین در آن مشارکت داشتند از زندان اوین فرار بکند و خوب نقش زیادی در تجدید سازمان این تشکیلات مجاهدین بعد از فرارش ایفا کرد ولی بعد از مدتی طی درگیری خیابانی شهید شد. همچنین یکی از خواهرانم توی یک درگیری خیابانی اونم به‌شهادت رسید. من خوبه همینجا اشاره کنم که همین مسأله که بهرحال اولین شهید سازمان مجاهدین از خانواده ما بود باعث شد که خانواده ما محل تجمع خانواده شهدا می‌شود بهرحال می‌دونید که در حکومتهای دیکتاتوری از جمله مثلاً خود این #رفسنجانی خیلی سعی می‌کرد که همان زمان شاه به پدر من توجه داشته باشد و بیاید و برود، چون این براشون بیرون اعتبار ایجاد می‌کرد. به‌خاطر همین اعتبار بود آنموقع که #خمینی به #ایران آمد، یکی دوماه، مدت کوتاهی بعد از ورودش به ایران خواهان این شد که با خانواده ما ملاقات کند، ملاقاتی که پدرم بود، مادرم بود یکی ازخواهرانم بود و من بودم که اونجا در واقع می‌خواست به ترتیبی ما به دستگاه این نزدیک بشیم که در اون ملاقات من یادم هست که از ما سؤال می‌کرد که چه کمبودهایی داریم، ما گفتیم مشکل ما کمبود خونه و این مسائل صنفی نیست، بلکه مسأله ما مهمترین مسأله برای ما اینه که حکومت جدید چه برخوردی با مردم می‌کند و همه نگرانی سر اینه افرادی که نقشی در انقلاب نداشتند فرصت طلبانه بیایند و مناصب حکومتی رو بگیرند و دوباره روز همان روزی همان، و این نکته رو مادرم گفت که خمینی خیلی به‌اش برخورد، که بالاخره خودش رأس فرصت طلبان بود به‌طوری‌که برنامه‌ای که چیده بود حتی مثلاً با ما غذا بخوره، اینها را همه به هم زد و ملاقات رو زود تمام کرد.....ادامه .....

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر